بیانیه دانشجویان مرکز آموزش عالی نورآباد

از سنگر اندیشه، به احترام جهاد
به نام آغازگر روشنایی مطلق و مایهی حیات جانها، آن که چراغ دانش را در ظلمت جهالت میافروزد و راههای حق را بر ما میگشاید؛ به نام او، که سرچشمهی حکمت و نور است، آغاز میکنیم این مسیر پرپیچ و خم علم و مقاومت را، تا با سلاح عقل و ایمان، تارهای گمراهی را بگسلیم و فردایی روشن برای این دیار کهن رقم زنیم. در سرزمینی که طنین توپ و تانک از دوردست شنیده میشود و در دلها، شعلهی ستیزِ رسانهها زبانه میکشد، ما در عصر نبردی چندوجهی ایستادهایم؛ نبردی که یکسو خاک را هدف گرفته و سوی دیگر، اندیشه را. جنگ اینبار، تنها در جبهههای نظامی نمیغرد، بلکه در لایهلایهی افکار نفوذ کرده و با لبخندِ دروغ، تارهای باور را نشانه رفته است. در چنین زمانهای، دانشگاه نه حاشیهی میدان، که در متنِ جهاد است؛ نه فقط جای تعلیم، که پایگاه تبیین و تفکر است.
ما دانشجویان، فرزندان همین آب و خاکیم، نسلی که در زیر سایهی جنگ، سربلند ماندهایم و در متن غبار، چراغ فهم را روشن نگاه داشتهایم. ما باور داریم که علم، پشتوانهی عزت است و دانش، ستون استقلال. اکنون که خاک و حقیقت، همزمان مورد هجوماند، ما میدان را خالی نمیکنیم. دل در گرو ایران داریم و عقل در پی معنا. میدانیم که امروز، هر لحظه درس خواندن، هر سطر تحلیل کردن، هر دقیقه تلاش در مسیر پژوهش، تیری است بر قلب تاریکی، سنگی است در بنای فردا. بهراستی در این میدان، دانشگاه باید زندهتر از همیشه باشد، نه در پوستهای مجازی و بیجان، بلکه در تپش نگاه استاد، در جوشش فکر دانشجو، در تعامل، در فهم، در هدایت. مسئولیت بزرگ، هم بر شانهی ماست و هم بر آنان که بار سنگین هدایت علمی و فرهنگی را بهنام مدیریت دانشگاه ها بر دوش گرفتهاند. اکنون که ارتباطات در قابِ سردِ فضای مجازی رقم میخورد، بارِ همراهی و هدایت، دوچندان سنگینتر از پیش بر دوش مدیران، استادان و اهل علم است. آنان که خود را میراثدار دانایی میدانند، اگر در این میدان، خاموش بمانند یا حضورشان را به فرم و ابلاغ و سامانه تقلیل دهند، نهتنها از سنگر علم دفاع نکردهاند، بلکه راه را برای نفوذ غبار دشمن بر ذهن و دل دانشجویان هموار ساختهاند. امروز مسئولان و اساتید، بیش از هر زمان باید همیار و همدل باشند، نه تنها آموزگار. باید در کنار دانشجویان بایستند، نه فراتر از آنان؛ باید صدایشان شنیده شود، نه فقط خوانده شود؛ و باید طوری علمورزی کنند که حضورشان، سایهای امن باشد در برابر خورشیدِ کاذبِ تبلیغات دشمن. ما اهل آسایشِ بیهزینه نیستیم. ما دانشجوییم، نه خفته در آسودگی، بلکه بیدار در تلاطم. آنچه از شما میخواهیم، راحتی نیست؛ بلکه روشنایی است. و اگر شما، اهل علم و قلم، تنها اندکی از دل خود را در مسیر ما بگذارید، اگر سخنتان، حضورتان، هدایتتان، حتی در قامت کلمهای کوتاه، اثری در آیندهمان بگذارد، این یعنی وظیفهی انسانیتان را ادا کردهاید، و این همان ادای امانتِ داناییست. هیچ میدان نبردی با سکوت و بیتفاوتی فتح نمیشود، همانگونه که هیچ دژی با ندانستن و تنهایی استوار نمیماند.
ما فرزندان دانشگاهایم؛ نه زادهی عافیت، که برخاسته از رنجِ آگاهانهایم. از جنس آنان نیستیم که در سایه مینشینند و از توفان میگریزند؛ ما در دل جنگ ایستادهایم، با ذهنی بیدار و دلی مصمم. صدای آژیر خاموشمان نمیکند، قطع برق و اینترنت ما را از مسیر بازنمیگرداند، و تهاجم فکری دشمن، ما را از جهاد علمی بازنمیدارد. ما کتاب میگشاییم، پژوهش میکنیم، تحلیل مینویسیم، چون به دانشگاه به چشم سنگر نگاه میکنیم، نه سالن انتظار آیندهای بیهویت. ما از مسئولان، نه ترحم میخواهیم و نه شعار، بلکه همراهی علمی و حضور اندیشمندانه. دانشگاه را نمیتوان به سامانه و بخشنامه تقلیل داد. استاد و مدیر، اگر در این میدان، همصدا و همدوش نباشند، رسالت خویش را فروگذاشتهاند. اگر در عصر جنگ رسانه و هجوم واقعی، صدای راهبر خاموش بماند، چه جای شکایت از گمگشتگی نسلهاست؟ اندک اثری که از علمورزیِ امروز بر جان دانشجویان بنشیند، فردا بر بلندای پیشرفت این ملت خواهد درخشید. ما اهل رفاه نیستیم؛ اهل مسیر ایم. و اگر از میان این غبار نیز بتوانیم با همراهی عالمانه عبور کنیم، آنگاه رسالت دانشگاه، نه در تاریخ، که در وجدانها جاودانه خواهد ماند.
